هوا ،هوای تیره و نمناک آلوده به اندوه
هوای سرد تنفس و دستان منجمد من
نه دیگر گرم نخواهد شد
و مرگ رازقی را از یاد نخواهم برد
و چشمان غبار گرفته ی تنهاترین گلدان .
واژه ها شکست و پیکر بی جان آواز در دستان سرد من ذوب شد .
دیگرشعر نخواهم سرود
هیچ خیابانی رابرای دیدار نخواهم دوید
و خطوط دستانت را یه یاد نخواهم سپرد
سرما می بارد
بلورهای بی همتای حزن، دانه دانه به جانم می نشینند و فاتح این روح سرما زده می شوند.
خورشید در ستیغ کوه ها مرده است
زنان آبستن از اندوه ،کودکان کور زاییدند.
خاکستر لبخندهای مرده را به رودهای منجمد سپردند
و عقاب ها به سرزمین های گندم کوچ کرده اند.
هزاران سال ا Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید
برچسب : سرما,بارد, نویسنده : cesquisse8 بازدید : 47 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:45